درباره داستان :
داستان
از اونجایی شروع میشه که یسنا به همراه دوست صمیمیش آیلین توی دانشگاه شهر
دیگه قبول میشن..ولی با مخالفت شدید خانواده ها برای رفتنشون مواجه میشن
ولی بلاخره اونا رو راضی میکنن ولی به یک شرط...اینکه برن توی خونه ی پسر
عمه ی آیلین زندگی کنن...یسنا و آیلین هم قبول میکنن ولی زندگی توی اونجا
سرنوشت همشونو تغییر میده و .....
کانال کتاب ما در تلگرام
گناهکار
خلاصه رمان
" :گناهکارِ قصه ی ما یه مردِ..آرشام..مردی که به ظاهر خودش رو گناهکار نمی دونه..ولی..
حِرفه ش چیه؟..زورگیری؟!..باج گیری؟!..کلاهبرداری؟!..یا..گناهش خلافه یا خلافش گناه؟..شاید هم هر دو..
گناهکارِ قصه ی ما دل داره؟!..وجدان داره؟!..من که میگم داره..ولی اگر دل داره و وجدان حالیشه پس چرا شد گناهکار؟!!..
چی
شد که آرشام این مسیر رو تو زندگیش انتخاب کرد و تهش رسیدبه اینجا که این
اسم شد لقبش؟!لقبی که خودش به خودش داد ولی کسی جرات نداشت اونو گناهکار
بخونه..
این قصه از کجا شروع شد؟!..شاید از اونجایی که آرشام فهمید توی
این دنیای بزرگ بین این ادمای دوراندیش و ظاهربین یا باید درّنده باشی یا
بذاری اونا تو رو بدرن..آرشام توی زندگیش یک هدف داره..هدفی که براش بی
نهایت مهمه..خیلی ها رو برای رسیدن به این هدف از سر راهش بر می داره..
ایا
عشق به سراغش میاد؟!.. مردی که حتی از اسمش هم فراریه..کسی که همیشه به
عشق پشت پا زده و اون رو مزاحم تو کارش می دونه می تونه عاشق بشه؟!
دلارام
دختری پر از شور و احساس..درست نقطه ی مقابلِ مردی سرسخت از جنس غرور..این
دختر چطور وارد زندگی آرشام میشه؟!..از راه عشق یا..
و اما شغل گناهکارِ ما چیه؟..به گناهش مربوطه؟..
خودش همیشه میگه :اسمم گناهکار..رسمم تباهکار..
داستان از زبان آرشام و دلارام
ژانر : عاشقانه
هفت پسر , هفت دختر | نویسندگان : Barbara Cohen and Bahija Lovejoy
درباره ی کتاب :
رمان
"هفت دختر هفت پسر" بر اساس داستان عامیانه ای که از قرن پنجم میان مردم
عراق و میان رودان دهان به دهان میشده نوشته شده.کتاب در سه فصل تقسیم
بنده شده است. فصل اول از زبان پوران دخترک یازده ساله شروع میشود. فصل
دوم را امیرزاده ای به نام محمود ادامه میدهد و فصل سوم را دوباره پوران
قهرمان رمان تعریف میکند. با اینهمه هیچ انفصالی در بیان ماجرا های کتاب
به وجود نمی آید.آنچه میخوانید کلماتیست که سالها پیش پوران دختر مالک
دکاندار فقیری از اهالی بغداد به خط خود نوشته است تا کودکان او کودکان
کودکان او و تمام کودکانی که پس از ان ها به دنیا خواهند آمد از چگونگی
تشکیل خانواده ی با شکوه و پرآوازه شان با خبر باشند.شگفتا و شگفتا!که
تمام این مطالب را او به دست خود و به حروف زیبای عربی نوشت چراکه پدرش به
هنگام کودکی بر خلاف سنت زمان -که خواندن و نوشتن را برای دختران منع
مینمود-به او خواندن و نوشتن آموخته بود.پس آنچه را که در پی می آید
بخوانید و چشمان حیرت زده ی خود را به شگفتیهایی که خداوند مقرر کرده است
کاملا بگشایید.
خلاصه داستان :
پوران
که بیشتر از بقیه خواهراش مورد محبت پدره از پدرش سواد و بازی شطرنج
آموخته, کاری که در جامعه سنتی عرب برای یک زن غیر ممکنه .عموی پوران که
تاجر ثروتمندیه و ۷ پسر داره به هر بهانه ای پدر پوران رو به خاطر داشتن ۷
دختر به باد تمسخر می گیره تا اینکه پوران از پدرش می خواد سرمایه ناچیز
زندگیش رو روی او سرمایه گذاری کنه و ...
--------------------------------
سایر لینک های کمکی
جلد دوم این کتاب با نام ( گل مرداب ) است
جاوا (jar ) پرنیان
جاوا (jar ) کتابچه
جاوا (jar ) اف بوک
آندروید ( apk )
آیفون ( epub ) تبلت
پی دی اف( pdf )
جاوا (jar ) پرنیان
جاوا (jar ) کتابچه
جاوا (jar ) اف بوک
آندروید ( apk )
آیفون ( epub ) تبلت
پی دی اف( pdf )
-------------
:خلاصه رمان :
سورا یه دختر ِ که زندگی معمولی داره اما از اونجایی که همیشه زندگی یه جور نیس بالاخره این دختر هم به سختی های زندگیش میرسه فرهاد یک پسریه که گذشته خیلی سختی داشته و همین باعث شده مرد محکم و منطقی باشه مسیر زندگی معمولی این دختر از یه دعوای ساده تو رستوران فرهاد و با یک لیوان آب تغییر میکنه …
مرداب زندگی ( 1 )
مرداب زندگی ( 2 ) گل مرداب
خشت و آینه | نویسنده : بهاره حسنی
جاوا (jar ) پرنیان
جاوا (jar ) کتابچه
جاوا (jar ) اف بوک
آندروید ( apk )
آیفون ( epub ) تبلت
پی دی اف( pdf )
----------
خشت و آینه
سخن آغازین نویسنده :
این
کار واقعا متفاوت خواهد بود. شخصیتها و نوع داستان متفاوت خواهند بود. در
این کار شخصیت اولی خواهیم داشت که پر از اشتباه است. پر از ندانم کاری.
پر از خامی و بی تجربگی.
می
خواهیم که با هم و در کنار شما به یک پختگی و ثبات شخصیتی در او برسیم. یک
بلوغ ذهنی. شخصیت متزلزل و کوچک داستان ما، در انتها پخته و با ثبات و
آرام خواهد شد. کسی که با همه کس و همه چیز سر ناسازگاری و عناد دارد، در
انتها بالغ و فهیم می شود. حالت باری به هر جهت بودن او رشد خواهد کرد و
تبدیل به کسی خواهد شد که برای اهدافش تلاش خواهد کرد.
در
این داستان عشق هم خواهیم داشت. عشق و علاقه هایی متفاوت. عشقی پاک. عشقی
که خود رشد می کند و می رویاند. عشقی که ورای نیاز های پیش پا افتاده و
زمین گیر است. عشق ناپاک هم خواهیم داشت. چیزی که در نهایت محکوم به
فناست. چون که از همان ابتدا هم نبوده است. نمی توان چیزی که نیست را هست
کرد.
عشق هایی که در پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود.
همین
طور عشقی پاک و پر از دعای خیر از جانب مادر. عشقی مادرانه که با شناخت و
درک متقابل، درنهایت شاید باعث اوج گرفتن و خود شناسی شخصیت داستان ما
خواهد شد.
همان
طور که در ابتدا هم گفتم، شخصیت داستان ما اشتباهات زیادی دارد. پس خواهش
می کنم جبهه گیری نفرمایید. چیزی که من می نویسم یا هر نویسنده ی دیگری،
قرار بر این نیست که آینه ایی از شخصیت خودم و یا اطرافیانم باشد. و
درنهایت قرار هم بر این نیست که بی عیب و درست باشد. شخصیت داستان ما مثل
هیچ کس نیست. مثل خودش است. بنابراین، این که شما او را با بقیه دختران هم
سن او مقایسه کنید، اشتباه است.
یک
خواهش دیگر هم دارم و آن اینکه داستان را با بقیه داستان های دیگر مقایسه
نکنید. من که قرار نیست تمام داستان های دنیا را خوانده باشم که حالا
بخواهم کپی برداری کرده باشم. پس اگر هم شباهتی وجود داشته باشد، ناخواسته
است. کمی از آن محبت و توجه همیشگی تان را مبذول فرمایید همه چیز عالی می
شود و دل من هم شاد.
از
شوخی گذشته این داستان را فقط برای سرگرمی بخوانید. اوقات خوشی که در کنار
هم و با هم خواهیم گذراند، آرزوی قلبی من است. باز هم از این که صبوری می
کنید و در کنار من و با هم جلو خواهیم رفت، سپاسگذارم.
با تشکر از همه دوستان عزیز
بهاره حسنی
------------
سایر لینک های کمکی
خشت و آینه